نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب لبخند ماه
«الیاس دستش را درون ساک می‌برد و یک ظرف تفلون با یک لوح چوبی درمی‌آورد و به سمت الهام می‌گیرد و می‌گوید خانمی، بفرما. این هم از سوغاتی‌های شما. این لوح رو هم خیلی گشتم تا تونستم پیدا کنم. الهام لوح را می‌گیرد. نوشته حک شده روی لوح حالش را عوض می‌کند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «الیاس چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۶۴۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۱

«الیاس گفته بود می‌خوام برای بار آخر دعای کمیل برم حرم حضرت معصومه (س). فردا صبح هم دعای ندبه برم مسجد جمکران. الهام هم گفته بود: گفته باشم! تنهایی زیارت و دعا قبول نیست، اما از اونجا که من خانم مهربونی هستم اجازه می‌دم بری ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «الیاس چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۴۹۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۱۷

«بچه‌های کلاس اول برای تزریق واکسن، سریع به صف بشید و به‌ترتیب به دفتر بیایید. بغض گلوی الیاس و رضا را فشار می‌دهد. اشک در چشم‌هایشان حلقه می‌زند. سریع به سمت برادرانشان که کنار آبخوری ایستاده‌اند، می‌دوند و به آن‌ها التماس می‌کنند. تو رو خدا کمک کنید ما از دیوار بالا بریم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «الیاس چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۳۹۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۱/۲۸

«نزدیک غروب روح‌الله و الیاس با چند نفر دیگر، کف پشت‌بام یکی از ساختمان‌های محل استقرار دور هم جمع می‌شوند. آن‌ها برای هم جوک تعریف می‌کنند و می‌خندند، اما الیاس برخلاف آن‌ها حتی یک کلمه هم حرف نمی‌زند چه برسد که بخواهد شوخی هم بکند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید مدافع حرم «الیاس چگینی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۶۰۵۵۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۱۸